در این کتاب هرکول پوآرو نقش دارد.
خلاصه داستان :
در این داستان دختری به نام نرما با بازگشت پدرش از سفر آفریقا مواجه میشود که با زن دیگری ازدواج کرده است وی برای دور شدن از آنها به لندن میرود به دو دختر هماتاقی میشود بعد از آن برای مدتها فکر میکند روانی است و قتلهایی را انجام میدهد که خودش متوجه نیست.ابتدا یک پیرزن را از ساختمان پرت میکند و بعد از آن لکههای خون روی چاقویش و پیدا کردن داروی مسمومکننده در کشویش همزمان با اینکه نامادریش مسموم میشود.