فروش مجموعه کامل سریال هرکول پوآرو به صورت دوبله
تعداد دی وی دی : 13
فرمت : دی وی دی (قابل پخش در تمامی دستگاه های خانگی)
کیفیت : خوب
تعداد فصل : تمامی قسمت های پخش شده از تلویزیون
زبان : دوبله فارسی
قیمت : 23450 تومان
روش خرید: برای خرید سریال هرکول پوآرو (مجموعه کامل دوبله فارسی) ، پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول یا محصولات مورد نظرتان را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.
فروش مجموعه کامل سریال هرکول پوآرو به صورت زبان اصلی و زیرنویس انگلیسی
تعداد دی وی دی : 24
فرمت : دی وی دی (قابل پخش در تمامی دستگاه های خانگی)
کیفیت : عالی
تعداد فصل : کامل
زبان : اصلی
زیرنویس : انگلیسی
قیمت : 39950 تومان (به همراه پست پیشتاز رایگان)
روش خرید: برای هرکول پوآرو (مجموعه کامل) Hercule Poirot با شماره زیر تماس بگیرید :
09399122030
اولین پروندههای پوآرو (Poirot's early cases) نشر هرم این کتاب را به ترجمهُ محمد رضا عمادی چاپ کرده است.
گربهای میان کبوتران (Cat among the pigeons) نشر هرم این کتاب را به ترجمهُ فرزام حبیبی اصفهانی چاپ کرده است.
و سپس هیچکس نبود((And then there were none))
مرگ، نقطهٔ پایان
راز قطار آبی (۱۹۲۸) The Mystery of the Blue Train))
قتل در بینالنهرین (۱۹۳۶) Murder in Mesopotamia))
پنج خوک کوچک (۱۹۲۴) Five Little Pigs))
فیلها به یاد میآورند (۱۹۷۲) (Elephants Can Remember)
پرده [آخرین اثری که هرکول پوارو در آن نقش دارد] (۱۹۷۵) Curtain))
جسدی در کتابخانه (۱۹۴۲) The Body in the Library))
نمسیس (۱۹۷۱) Nemesis))
قتل در قطار سریعالسیر شرق (Murder on the Orient Express)
مرگ روی نیل (death on the Nile)
عروسکی در دودکش بخاری
شب بی پایان
مردی با لباس قهوهای
جنایت خفته
ماجرای اسرارآمیز در استایلز
تعطیلات برای قتل
دشمن مخفی
تراژدی در سه پرده
مصیبت بی گناهی
قتل راجر آکروید
گناه مضاعف
پس از تشعیع جنازه
چهار قدرت بزرگ
جاسوس یا جاسوسه
آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر (به انگلیسی: Agatha Mary Clarissa Miller) در شهر ترکی در ناحیه دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر او آمریکایی بود و فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از یک خانواده اشرافی بود. آگاتا بدلیل آمریکایی بودن پدر میتوانست تبعه ایالات متحده نیز باشد ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت ننمود. او دارای یک خواهر و یک برادر بود که هردوی آنان از وی مسنتر بودند.
آگاتا در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی بنام آرچی بالد کریستی ازدواج کرد که ازدواج موفقی نبود و زندگی مشترک آنان بعد از ۱۴ سال عاقبت در سال ۱۹۲۸ با جدا شدن از یکدیگر خاتمه یافت. دختری بنام روزالیند هیکز حاصل این ازدواج بود.
آگاتا در زمان جنگ اول جهانی در بیمارستان و سپس در داروخانه کار میکرد، شغلی که تأثیر زیادی بر نوشتههای او داشتهاست: بسیاری از قتلهایی که در کتابهای او رخ میدهند بهوسیله خوراندن سم به مقتولین است که به انجام میرسند.
در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برک شایر زندگی میکرد برای مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامهها در این مورد جار و جنجال فراوانی بپا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا، ادعا کرده بود که در اثر ضربه روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی گردیده بودهاست. در مورد اینکه آیا کل این ماجرا یک کار تبلیغاتی بودهاست یا خیر، کماکان نظرات ضد و نقیض اند. در آن زمان دید کلی مردم نسبت به ناپدید شدن آگاتا دیدی منفی بود و عده بسیاری بر این باور بودند که آن ترفند تبلیغاتی مبالغ قابل توجهی هزینه روی دست مالیات دهندگان کشور گذاشتهاست. در سال ۱۹۷۹ این ماجرای ناپدید شدن موضوع فیلمی شد بنام آگاتا که در آن وانسا ردگریو در نقش آگاتا کریستی ظاهر میشود.
آگاتا در سال ۱۹۳۰ با یک باستانشناس بنام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوانتر بود ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. جای پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آنها دیدن میکرد را میتوان در بیشتر داستانهایش که وقایع آنها در کشورهای شرقی (خاور میانه) رخ میدهند، مشاهده نمود. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجوییهای عشقی خارج از ازدواج مالووان برای مدتی نسبتاً طولانی دوام بیآورد.
آگاتا کریستی رمان قتل در قطار سریع السیر شرق را در سال ۱۹۳۴ وقتی در هتل پرا پالاس استانبول سکونت داشت نوشت. استانبول آخرین ایستگاه شرقی قطار سریع السیر اورینت بود که در آن زمان بین غرب و شرق اروپا در تردد بود. اتاقی که آگاتا کریستی در آن میزیست توسط مقامات هتل پرا پالاس بهعنوان یادبود این نویسنده نامدار در همان حال و هوای زمان اقامت کریستی حفظ و نگهداری شدهاست.
آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در سن ۸۵ سالگی و بطور طبیعی درگذشت. او تنها یک فرزند به نام روزالیند هیکز داشت که او نیز در سن ۸۵ سالگی و بتاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۰۴ درگذشت. در حال حاضر تمام حقوق مربوط به نشر و فروش کتابهای کریستی در اختیار و مالکیت نوهٔ او ماتیو پریچارد است.
کریستی در سال ۱۹۵۵، نخستین کسی بود که جایزهٔ استاد اعظم را از مجمع معمایینویسان آمریکا دریافت کرد.
کریستی این شخصیت بامزه با سبیلهای جالبش را «دُردانه» خود میدانست، اما فکر نوشتن «یک داستان پوآرویی دیگر» او را به غر زدن میانداخت...
نوه آگاتا کریستی، نویسنده مشهور رمانهای معمایی جنایی اعلام کرد این نویسنده از دست هرکول پوآرو شخصیت مخلوق خود جان به لب شده بود.
به گزارش خبرآنلاین، متیو پریچارد، نوه کریستی ضمن اعلام این خبر افزود مادربزرگش به اصرار ناشر نوشتن داستانهای پوآرو را ادامه میداد.
کریستی این شخصیت بامزه با سبیلهای جالبش را «دُردانه» خود میدانست، اما فکر نوشتن «یک داستان پوآرویی دیگر» او را به غر زدن میانداخت.
پریچارد درگفتوگو با مجله «رادیو تایمز» گفت: «او هیچ وقت ایده نوشتن کم نمیآورد، اما برخی از این ایدهها مناسب پوآرو نبودند، به همین دلیل خیلی راغب بود با نوشتن داستانهای دیگر و شخصیتهای جدید خودش را از شر او رها کند.»
وی افزود: «اما کارگزار ادبی و ناشرش که مسئول پول و درآمد بودند خیلی به پوآرو علاقهمند بودند. او محبوبترین شخصیت کریستی بود.»
کتاب رکوردهای جهانی گینس، این نویسنده بریتانیایی را پرفروشترین نویسنده تمام تاریخ معرفی کرده و گفته بیش از دو میلیارد نسخه از آثارش به فروش رفته است.
برخی از مشهورترین آثار استاد داستانهای معمایی جنایی را «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (1934)، «مرگ در نیل» (1937) و «آینه ترکخورده» (1962) تشکیل میدهند. او همچنین نمایشنامه مشهوری به نام «تله موش» نوشته است.
پوآرو و خانم مارپل محبوبترین شخصیتهای این نویسنده بودند. کریستی پیش از مرگ در سال 1976 در سن 85 سالگی تمام حقوق کتابهایش را به دختر و نوهاش بخشیده بود.
نوه خالق «پوآرو» گفت: «آن موقع خیلی جوان بودم که این مسئله را درک کنم، اما این کار الان تاریخچهای بزرگ دارد.»
پریچارد در خاتمه گفت: «اولین بار در 10 سالگی داستانی از مادربزرگم خواندم، «و دیگر هیچکس نبود» نامش بود و خیلی ترسناک بود.»
تاکنون اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی بسیاری از داستانهای این نویسنده فقید انجام شده است. او با نام مستعار ماری وستماکوت داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز نوشته، ولی شهرت اصلی او بخاطر 66 رمان جناییاش است.
داستانهای آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که درباره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیدهاند معرفی و مطرح نمود.
بسیاری از داستانهای این نویسنده به همت مجتبی عبداللهنژاد و توسط نشر هرمس به چاپ رسیدهاند.
هرکول پوآرو یکی از برجسته ترین کارآگاهان در تاریخ ادبیات داستانی است. او شخصیتی بسیار محبوب است که خالق او خانم آگاتا کریستی به روشنی توصیفش کرده است و برایش خصوصیاتی برشمرده که او را از سایر کارآگاهان متمایز ساخته است. از ویژگی های برجسته ی او وسواس بسیار،دور بودن از افتادگی و فروتنی،پوشیدن کفش های ورنی در همه ی مواقع و سیبل های کلفت که شکوه خاصی به چهره اش می بخشد.
پوآرو در یک خانواده یسنتی و کاتولیک در بلژیک به دنیا آمد. پس از به پایان رساندن تحصیلات خود در دانشگاه بروکسل به خدمت پلیس بلژیک در می آید و به سبب هوش و سخت کوشی و موفقیت های فراوانش به سرعت ترقی می کند.و به مشهور ترین عضو نیروی پلیس تبدیل می شود.
اما در حدود سال ١٩٠٤ به دلایلی نا معلوم از نیروی پلیس کناره می گیرد و به عنوان کارآگاه خصوصی مشغول به کار می شود. و چیزی نمی گذرد که حتی در خارج از این قاره هم مشهور می شود. با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال بلژیک پوآرو به انگلستان پناه می برد. در آن جا به مرحمت پیرزنی ثروتمند به نام امیلی اینگل تورپ در روستای استایلز سنت مری اسکان داده می شود.
در همین روستا بود که پوآرو و هستیگز برای اولین بار با هم رو به رو شدند.خانم ینگل تورپ هم در همین روستا به قتل رسید و پوآرو با همکاری استایلز این ماجرا را در کتاب ”ماجرای اسرار آمیز در استایلز” (اولین رمان آگاتا کریستی) حل کرده است.
پوآرو و هستیگز دوستان و همکارانی صمیمی بودند. و تا مدت ها با هم کار می کردند. بعد ها که هستیگز با دلسی دووین ازدواج و کرد و به آرژانتین رفت فقط گه گاهی برای پرونده های مهم به لندن می آمد و به پوآرو کمک می کرد.
پوآرو حتی در دوران بازنشستگی اش هم نتوانست از این حرفه دست بردارد. از قضا قتل راجر آکروید یکی از هسایگان پوآرو موجب شد که پوآرو با زهم فعالیت کند و قاتل را به دست عدالت بسپارد. این پرونده یکی از هیجان انگیز ترین و سخت ترین پرونده های پوآرو بوده است.
پوآرو تا چندین دهه یکی از معروف ترین کارآگاه های جاهن بود. در سراسر اروپا و خاورمیانه فعالیت می کرد. او مانند گیاهی بود که از بلژیک به انگلستان منتقل شده بود و تا آخر عمر هم بیگانه ماند.
وابستگی های اجتماعی سروان هستیگز در نام و درجه ی نظامی اش و خانم الیور که علارقم آن همه کمرویی اش افرادی را که باید بشناسد می شناسد به پوآرو در رفتن به خلوت مظنن هایی که به طبقات بالا تعلق دارند بسیار کمک کرد.پوآرو چند پرونده ی آخرش را به کمک خانم الیور حل کرد. این زن در نظر پوآرو همکار و دوست مطلوبی بود. او و پوآرو در یک زمینه ی دیگر هم با هم اشتراک نظر داشتند: هر دو زندگی مدرن را به دیده ی تحقیر می نگریستند. این مسئله به ویژه در کتاب”دختر سوم” آشکار می شود.
آخرین دیدار پوآرو با هستیگز نیز در استایلز بود. این دیدار برای هستیگز بسیار رقت آور بود. زیرا دوست پیرش به علت التهاب مفصل اسیر صندلی چرخدار بود. پوآرو وضعیت خودش را این چنین توصیف می کند: هنوز می توانم خودم غذا بخورم اما در بقیه ی موارد مثل یک بچه به مراقبت احتیاج دارم.
او در همین روستا آخرین پرونده اش را حل می کند و سپس با دور کردن دارویی که می توانست زندگی اش را طولانی تر کند از خود به زندگی اش پایان می بخشد.
او این چنین با هستیگز در یکی نامه خداحافظی می کند:
خداحافظ دوست عزیز من، من به عمد آمپول های امیل نیتریت را از کنار تختخوابم دور کرده ام. ترجیح می دهم خودم را هر چه زودتر به خدای مهربان بسپارم. می خواهم رحمت یا مجازات او هر چه زودتر بر من نازل شود.
من و تو دیگر با هم به جست و جوی تبهکاران نخواهیم رفت. نخستین همکاری ما در این جا بود و آخرینش هم در همین جا.
روز های خوبی بود هستیگز،خیلی خوب.
در ششم اوت ١٩٧٥ روزنامه ی نیویورک تایمز مرگ هرکول پوآرو را این چنین اعلام کرد:
هرکول پوآرو، کاراگاه شهیر بلژیکی در گذشت.
خیلی ها پوآرو را می شناختند و به او احترام می گذاشتند اما تنها سه دوست صمیمی داشت:خانم الیور،هستیگز و کنتس ورا رساکوف که تنها زنی بود که واقعا قلب کارآگاه بلژیکی را تسخیر کرده بود.
روش کار او با کارآگاه هایی مانند شرلوک هلمز کاملا فرق داشت. آن ها به وارسی دقیق آثار باقیمانده مانند اثر انگشت و خاکستر سیگار و ردپا می پرداختند. و کارشان اساسا مبتنی بر چنین شواهدی بود. اما چنین چیز ها برای پوآرو تنها از این جهت اهمیت داشت که می توانست صحنه ی قتل را در ذهن خود بازآفرینی کند.
پوآرو وقتی سرنخ های لازم را بدست می آورد روی یک صندلی می نشست و سلول های خاکستری مغزش را به کار می گرفت. این نوع روش برای او موفقیت های زیادی کسب کرد.
نبوغ کریستی در خلق پوآرو از اولین کتاب واضح است. او که با شخصیت شرلوک هلمز آشنایی کامل داشته است می خواست که شخصیتی همانند او خلق کند. خودش در این باره این چنین گفته است:
تصمیم گرفتم کارآگاه مورد نظرم بلژیکی باشد. اجازه دادم که به تدریج در ذهنم شکل بگیرد. ا. می بایستبازرس پلیس باشد تا در مورد قتل جنایت اطلاعات کافی داشته باشد. می بایست تمیز و وسواسی باشد... مردی کوچک اندام و بسیار تمیز. در ذهنم او را همیشه در حال مرتب کردن اشیا مجسم می کردم. می بایست اسمش قابل توجه باشد مثل اسم هایی مانند شرلوک هلمز و خانواده اش...هرکولس اسم مناسبی بود. اما نام خانوادگی اش را باید چی می گذاشتم؟انتخاب این نام مشکل تر بود. نمی دانم چطور شد که بالاخره نام پوآرو را انتخاب کردم... اما دیدم که هرکولس و پوآرو با هم جور درنمی آیند.این بود که اسمش را گذاشتم هرکول. بله هرکول اسم مناسبی بود. خدا را شکر اسم خیلی خوبی از کار درآمد.
این کاراگاه تقریبا نیم قرن بدون تغییرات زندگی کرد و چیز هایی که بعدا به ویژگی هایش اضافه شد بسیار معدود بود. اما آگاتا کریستی از این که پوآرو را خلق کرده بود بسیار متاسف بود. او پس از نوشتن قتل در رمین گلف پی برد که اشتباه کرده است:
حالا دیدم که چه اشتباهی کردم که کارم را با پوآروی پیر شروع کردم. می بایست این پیرمرد را پس از سه چهار تا کتاب اول رها می کردم و به سراغ شخصیتی جوانتر می رفتم.
اما محبوبیتی که این شخصیت نزد خوانندگان کسب کرده بود این اجازه را به کریستی نداد. بعد ها او با خلق شخصیتی دیگر به نام خانم مارپل به وضوح نشان داد که از پوآرو خسته شده است. اما پوآرو تا آخر عمرش با او و در کتبش باقی ماند
شاید آگاتا کریستی با نوشتن پوآرو و مرگ او در این کتاب توانسته باشد اشتیاق خود را به خلاص شدن پوآرو کمی تسکین دهد.
پوآرو همچین در اقتباس های سینمایی و تلویزیونی نیز ظاهر گردید.
که از جذاب ترین سریال های پلیسی بودند.
موسیقی سریال هرکول پوآرو توسط کریستوفر گانینگ (Christopher Gunning) تهیه شده است. او متولد سال 1944 (Cheltenham) انگلستان می باشد که پس از جنگ جهانی دوم با خانواده به حومه شهر لندن رفتند و دوران کودکی خود را در آن محل گذراندند. آلکسیز (Alexies) پدر او پیانیست و یکی از موسیقیدانان آفریقای جنوبی بود و مادرش از شاگردان پیانو آلکسیز. کریستوفر از مدرسه موسیقی وهنرهای دراماتیک لندن فارغ التحصیل شد و پس از فراغت از تحصیل ابتدا کار تنظیم موسیقی را برای خود انتخاب کرد و بعد از کسب مهارت و تجربه به ساخت موسیقی فیلم روی آورد.
او در سال 1988 تم اصلی موسیقی سریال تلویزیونی پوآرو را تحریر کرد و با ساخت این موسیقی خیلی زود به شهرت بسیار در انگلستان و حتی هالیوود رسید. او برای ساخت این موسیقی کاندید دریافت جایزه Ivor Novello Award شد. این جایزه از سال 1955 به بهترین موسیقی موثر سال انگلستان داده می شود و در مجموع توانست سه بار برنده این جایزه شود که یکی از آنها برای نواختن ملودی همین موسیقی با سکسیفون بود. کریستوفر گانینگ همچنین موفق به دریافت جایزه بهترین موسیقی BAFTA که مربوط به آکادمی هنرهای فیلم و تلویزیون انگلستان (همانند اسکار) می باشد نیز گشت.
کریستوفر کارهای بسیاری برای ارکستر دارد و اخیرا" مشغول کار روی سمفونی شماره سه خود می باشد. کارهای معمول او تهیه موسیقی برای فیلم های سینما، تلویزیون، رهبری ارکستر و تدریس موسیقی می باشد.
یک داستان کوتاه چاپنشده متعلق به آگاتا کریستی برای اولینبار در یک روزنامهی انگلیسی منتشر شد...
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روزنامهی دیلیمیل انگلیس با اخذ حق انتشار داستان کوتاه «دستگیری سربروس»، برای اولینبار این اثر چاپنشدهی آگاتا کریستی - نویسندهی بزرگ داستانهای پلیسی - را منتشر کرد.
این داستان قبل از جنگ جهانی دوم نوشته شده و کارآگاه محبوب این نویسندهی انگلیسی، هرکول پوآرو، در آن بهتصویر کشیده شده است.
به گزارش سیبیسی نیوز، این داستان کوتاه را جان کران - نویسندهی انگلیسی - از میان یادداشتها و نسخههای پیشنویس متعلق به آگاتا کریستی در خانهی تابستانیاش در دوون پیدا کرده است.
داستان یادشده بهصورت سریالی در روزنامهی دیلیمیل منتشر میشود.
خوب مشخصا تعداد زیادی از اهل مطالعه و رمان و حتی گیم با آگاتا کریستی
آشنا هستید زیرا بعد داستان های ژولورن نویسنده ی معروف فرانسوی که کمپانی
چیوپس با همکاری THE ADVENTURE COMPANY داستان های او را به بازی تبدیل
کرده اند , سری داستان های آگاتا کریستی نویسنده ی معروف , در طرح تبدیل
بازی های این نویسنده توسط چند شرکت ساخت بازی , به گیم هست. از جمله ی این
داستان ها که قرار بر تبدیل به بازی داشته است داستان و گیم (و سر انجام
هیچ کس باقی نماند) می باشد . این داستان که به گیم نیز تبدیل شده است -
زیبایی خاصی دارد و وجود مورد هایی که باعث اعجاب در خواننده میشود , و راز
های زیبایی که توسط خود شخصیت های داستان در متن آن ایجاد شده است باعث
تبدیل این داستان به گیم شده است.
شرکت سازنده ی بازی یعنی AWE GAMES که این بازی را از روی اسن داستان
معروف ساخته است , خود شخصیت یک قایق ران را به بازی اضافه کرده که معما ها
و راز های این داستان شگفت را در بازی کشف کند.
اما بازی جدیدی که از سری داستان های آگاتا کریستی تبدیل به بازی شده است ,
راز قتل در قطار است. زیبایی و مرموزی داستان این بازی و وجود شخصیت های
وجیه المنظر در داستان , باعث تبدیل شدن این داستان به بازی شده است. بازی
از نوع بازی های سبک نیمه جنایی است و شما را در محیطی قرار داده که در آن
بتوانید به خوبی معما حل کنید زیرا دستان و محیط مناسب بازی , تنها بستری
برای حل معما ها در بازی های ادونچر است.
مشخصات بازی
شرکت سازنده:AWE GAMES
ناشر:Dream Catcher INT.X
سبک: ADVENTURE
تاریخ عرضه:آذر 85
Platform: PC
گرافیک: سه بعدی
داستان بازی
داستان بازی کاملا از داستان آگاتا کریستی برداشته نشده و تنها پیشبرد
ملی داستان منهای جزئیات روایت شده است - طوری که دست نویسنده برای پیش
بردن داستان به میل خود باز بوده است. داستان بازی مثل نسخه ی قبلی شرکت
یعنی (و سرانجام هیچ کس باقی نماند) توسط آقای لی شلدون نوشته شده و در
واقع نقش ایشان در بازی تلخیص از داستان معروف قتل در قطار سریع السیر
آگاتا کریستی است که این نویسنده یعنی لی شلدون که از جمله آثارش فیلم های
فرشتگاه چارلی است که یک فیلم نیمه قدیمی مربوط به 4-5 سال پیش است. وظیفه ی
این نویسده علاوه بر تلخیص , اضافه کردن مطالبی به داستان بازی مطابق به
علاقه و میل گیمران جهان است . زیرا خود این داستان به تنهایی و بدون
دستکاری نمیتواند یک داستان خوب برای یک بزای کامپیورتی موفق باشد. تفاوت
این بازی و داستانش با بازی و سرانجام هیچ کس باقی نماند , نزدیک بودن بازی
و سرانجام ... به داستان اصلی آگاتا کریستی و دور بودن داستان بازی قتل در
قطار سریع السیر به دساتان اصلی آگاتا کریستی بود.
داستان اینطور توسط نویسنده روایت شده است که قطاری در استامبول به مقصد
پاریس شروع به حرکت میکند, در حین راه , بهمنی از یکی از کوه های مسیر, بر
ریل فروریخته و قطار متوقف میشود - در بحبوحه ی ایست قطار فرد بسیار
پولدار اروپایی که در اصطلاح به آن میلیونر اروپایی میگویند, کشته
میشود.شما در نقش آنتونیته ظاهر میشوید - وی یک خدمتکار ساده است که علاقه ی
زیادی به حل معما ها دارد.شما رد بازی به معما های زیاد و افراد زیادی
برخورد میکنید و در مجموع کسانی که با آنها در بازی برخورد میکنید حدود 20
نفر هستند که میتوانید با آنها صحبت کنید و از آنها اطلاعات و یا کمک
بگیرید. داستان بازی رد آخر بسیار زیبا و عجیب به پایان میرسد و به خاطر
اینکه بازی تازه عرضه شده و عده ی زیادی بازی نکردند تعریف نمیکنم تا
خودتان بازی کنی
در داستان بازی نوعی استفاده شخصیتی وجود دارد که خودتان در تبلیغات بازی
میبینید- عکس هرک.ل پوارو حتی بیشتر از شخصیت خدمتکار که شخص به ظاهر اول
بازی است برای تبلیغ نشان داده میشود ولی عملا هرکول پوارو نقش بالفعلی در
بازی ندارد و درواقع نوعی شخصیت کمکی است که جهت یک ظاهر جهت پیشبرد داستان
بر مبنا ی داستان آگاتا کریستی و استفاده ی به النفع استفاده شده است...
شخصیت های بازی :
طبق معمول بازی های ادونچر , شما در بازی با افرادی برخورد میکنید که
قادر به همکاری با شما نیستند ول یدر آخر مهره های اصلی حرکت بازی هستند که
در این بازی نیز این خاصیت به چشم میخورد.در بازی سعی بر این شده که شخصیت
های حاضر در قطار بسیار مشکوک به نظر برسند و این درواقع نوعی فضا سازی
برای دور کردن ذهن شما از حقیقت است که این هربه ای است که در بازی های
جنایی مثل بازی still life و The Black Mirror از آن استفاده شده است- به
خصوص در بازی بلک میرور که چون موضوع داستان نوعی انحنا به سمت شخصیت اصلی
بازی دارد نهایت سعی بر این شده که شما حواستان به همه کس الی خودتان جلب
شود تا در آخر بازی به شدت مقلوب داستان قدرتمند بازی شده و به عبارتی
ذهنتان ضربه فنی شود. اما این بازی با وجود پرت کردن حواس شما به سمت کلیه ی
افراد حاضر در قطار , سبک و سیاق کلی اش مقادیری فرق میکند و سعی ندارد
شمارا مثل دساتان بازی بلک میرر از پشت سکه نگه دارد بلکه سعی شده در
ابهامات داستان از هربه ی بازی THE secret of silver erring برای سر کار
نگه داشتن شما استفاده کند و شباهت موضوعی دو بازی - نشان این دارد که هردو
داستان توسط دو نویسنده ی قوی نوشته شده است.
شرکت سازنده توسط مدیر پروژه های خود اعلام داشته که در این بازی نسبت به
بازی و سر انجام هیچ کس باقی نماند , پیشرفت هایی در امر طراحی های شخصیت
های داشته است زیرا در بازی و سر انجام... شخصیت های اصلا خوب نبودند و مثل
بازی لاک میرور نمیتوانیم هیچ نمره ای برای طراحی های شخصیت های بازی برای
آن قائل شویم ولی در بازی جدید این امر به شدت تغییر یافته و طراحی خوب
چهره های بازی (نسبت به نسخه ی اصلی) پیشرفت های شرکت در این امر را نشان
میدهد.
حضور شخصیت معروف و روئیایی هرکول پوارو , کاراگاه بزرگ و معروف , بسیار در
بازی زیبایی ایجاد کرده است و محیط را مهیج تر میسازد. اما ممکن است بازی
شما سوال ایجاد شود که چرا شخصیت اصلی بازی خود هرکو پوارو نبود؟ در بازی
هرکول پوارو به دلیل سقوط بهمن و ایست قطار زخمی میشود و مجبور است در جایی
بستری باشد و شما یعنی آنتونیته در مواقع مختلف به سراغ او رفته و از او
در مسائل کمک ها و راهنمایی های مهم را بگیرید.حضور هرکول پوارو در بازی
موجب دلگرمی بازیکن و خود شخصیت داستانی یعنی انتونیته است که یک کاراگاه
بزرگ در بازی همراه او و راهنمای اوست - در واقع نوعی شباهت به بازی
keepsake که به همراه شما یک گرگ آشنا به محیط مدرسه بود که هم دلگرمی خوبی
برای شما بود و هم راهنمای خوبی و هم همکار خوبی .حالا چرا خود هرکول
پوارو را نویسنده از داستان بیرون کرده است؟ همانطور که در بخش داستان گفته
شد , وظیفه ی داستان نویس این است که داستان آکاتا کریستی را با توجه به
ساخت یک بازی اصلاح کند و این یک کورد از اصلاح ها بوده. شما باید معما های
پیش پا افتاده حل کنید و با پرسش و پاسخ به معما ها جواب دهید و امکان
اشتباه دارید زیرا این بازی نوعی معما های تغریبا متوسط دارد و لازمه ی این
محیط معمایی وجود یک صخیت ضعیف در حل معما ها دارد نه یک کاراگاه قدر که
کار و تخصصش خل معما هیا بزرگ است. یعنی اگر هرکول پوارو با عظمت شخصیتیش
در برابر این معما ها قرار گیرد و در ان گیر کند هم شخصیت این شخصیت
داستانی ضایع میشود و هم بازی لوس میشود. و برای همین سازندگان ایشان را
نیمه حذف کردند که فقط راهنما باشد.
داستان این کتاب از چند قتل که تشکیل میشود که همگی کار یک سازمان مخوف به نام چهار قدرت بزرگ هستند. که چهار شخص اصلی دارند:یک چینی، یک زن دانشمند فرانسوی، یک ثروتمند آمریکایی و یک بازیگر تئاتر که قتلها به عهده اوست.
این رمان در بحبوبه جنگ جهانی دوم نوشته شد ولی تا سال ۱۹۷۵ منتشر نشد و این کتاب آخرین کتاب از سری هرکول پوآرو است که در انتهای آن پوآرو خودکشی میکند(پایین را ببینید).و در این کتاب آرتور هستینگز نقش دارد.
خلاصه داستان :
داستان این کتاب درباره قتلهایی است که طی آن قاتلین همیشه به گناه خود اعتراف میکنند و علت این قتلها فردی است که با نزدیک شدن به دیگران در تلاش است تا انها علیه نزدیکان خود تحریک کند و به نوعی نقش «کاتالیزور» را در قتل ایفا کند.پوآرو از آنجایی که از لحاظ قانونی توانایی مجازت این فرد را ندارد خودش وی را میکشد و در انتها هم خودکشی میکند.
در سال،۱۹۲۶ انتشار کتاب «مرگ راجر آکروید» (نخستین شاهکار کریستی) با موفقیت خیره کننده مواجه شد و او را یک شبه به شهرتی عظیم و خارق العاده رساند. این اثر، در میان نویسندگان اصولگرا (که آگاتا کریستی هم جزو آنها بود) محل مجادله شد. رمان تقریباً همه خصوصیات یک روایت معمایی استاندارد را دارد.
خلاصه رمان :
جنایت در یک روستای دورافتاده انگلیسی و در محیطی نیمه اشرافی رخ میدهد. راجر آکروید در اتاق کارش به قتل میرسد و نویسنده، بنابر سنت متداول «عصر طلایی»، نقشه منزل را در اختیار خوانندگان میگذارد، پرسوناژهای رایج رمان کلاسیک معمایی هم همگی حضور دارند، از سرپیشخدمت عصا قورت داده و مقرراتی (که رفتارش مشکوک است، ولی خواننده به او سوء ظن نمیبرد) گرفته تا مستخدمهها و آشپز و سرآشپز و سایر خدمه که جزو ملزومات این گونه آثارند. خواهر راوی داستان (دکتر دهکده که نقش دستیار کاوشگر را نیز ایفا میکند) یکی از بامزهترین شخصیتهای رمان است، زیرا این زن خوش نیت و بی اندازه فضول مدام شایعههای مضحک و بی اساس را که با پشتکاری کم نظیر از اینجا و آنجا گرد آوردهاست، نقل قول میکند و باعث انبساط خاطر خوانندگان میشود. کارآگاه ماجرا، جناب هرکول پوآرو که در همسایگی دکتر منزل دارد و راوی داستان او را «مرد کله تخم مرغی» مینامد، به شیوهای کاملاً شرلوک هولمزگونه سؤالهایی ظاهراً بی ربط میکند که در آخر معلوم میشود تا چه اندازه مهم بوده اند؛ نظیر توجه خاصی که به رنگ چکمههای مظنون ماجرا نشان میدهد. همه رمانهای معمایی موفق این دوره، به نحوی به خواننده کلک میزنند و ترفندی که آگاتا کریستی در اینجا به کار بستهاست، برای آن ایام بی اندازه بدیع و بی نظیر بود: در پایان، آشکار میشود قاتل کسی نیست جز دکتر دهکده، یعنی راوی ماجرا.
پیامدها :
این شگرد مورد قبول بسیاری از اصولگرایان نیفتاد، چون یکی از قواعد دهگانه را که حکم میکند راوی هیچ مطلبی را از خواننده پنهان ندارد، زیر پا میگذارد. اعضای «باشگاه پلیسی نویسان اصولگرا» ـ منجمله خود آگاتا کریستی ـ سوگند خورده بودند در روایت پردازی «روراست» باشند، حال آنکه در «مرگ راجر آکروید»، آشکارا، از این میثاق تخطی شدهاست. دوروتی سایرز از نادر کسانی میباشد که این شیوه بدیع را مجاز شمرده است.
در این داستان هرکول پوآرو و آدریان الیور نقش دارند.
خلاصه داستان :
این داستان با قتل خانم مکگینیت یک سالمند در یک روستا شروع میشود و مستاجرش محکوم میشود در صورتی که هرکول پوآرو معتقد که کار وی نیست و بعد از آن قتل یکی دیگر از اهالی روستا اتفاق میافتد و داستان به ماجراهای قدیمی مرتبط میشود.
داستان این رمان حل پروندهای توسط هرکول پوآرو است که در کشتیای و در رود نیل اتفاق میافتد و حول قتل یک دختر ثروتمند است.
در بخشی از این داستان،آرتور هستینگز همسر آینده خود یعنی دالسی دویین را برای اولین بار میبیند"
خلاصه داستان :
داستان درباره قتل موسیو رونالد یکی از ثروتمندان فرانسوی-کانادایی که جسدش در بانکایر پیداشده، است که قبل از مرگش از پوآرو درخواست میکند تا برای گفت مسئلهای به او به فرانسه بیایید بعد از آن پلیس به پسر وی که روز قتل با دعوا کرده مظنون میشود و وی را دستگیر میکند و در عین حال جسد فرد دیگری که ولگرد ولی با لباسهای عیانی است پیدا میشود...
قتل به ترتیب حروف الفبا با نام اصلی قتلهای ای.بی.سی. (به انگلیسی: The A.B.C. Murders) رمان جنایی نوشته شده توسط آگاتا کریستی است که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد.
در این داستان هرکول پوآرو - آرتور هستینگز و سربازرس جپ هستند. سبک نگارش داستن در مواقعهای اول شخص و مواقعی سوم شخص است.
از این داستان یک فیلم هم ساخته شدهاست.
خلاصه داستان :
یک قاتل سریالی سه نفر را در سه شهر مختلف به قتل میذرساند : آلیس اشر در شهر آندور ،همپشایر,بتی برنارد از شهربکسیل-ان-هیل , و سومین نفر سر کارمیل کلارکاز شهر چرچستون.این قاتل قبل از هر قتل به پوآرو نامه میدهد. و قاتل یک شخص دیگر را جای شخص دی به قتل میرساند.یک شخص هم که گمان میرود روانی است دستگیر میشود ولی پوآرو معتقد است که وی قاتل نبوده و در نهایت فرد دیگری را دستگیر میکند.
راز قطار آبی(به انگلیسی: The Mystery of the Blue Train) رمان جنایی نگاشته شده توسط آگاتا کریستی است که در ۲ مارس ۱۹۲۸ در انگلستان و بعدا در همان سال در آمریکا منتشر شد در این داستان هرکول پوآرو نقش دارد و در سال ۲۰۰۵ فیلمی از آن ساخته شد.
خلاصه داستان :
دختری به نام کاترین گری به همراه ندیمهاش ادا منسون که فرزند یک میلیونر آمریکایی است قصد دارد به دیدن معشوقاش کنت دو لا رش در فرانسه برود و همسر وی با معشوقه خود میرل و همچنین پوآرو نیز در این قطار است در پایان سفر جنازه دختر با صورت له شده پیدا میشود در صورتی که جواهر قلب آتش دزدیده شدهاست.پدر وی و منشیاش میجر نایتون نیز به پوآرو کمک میکند.
در این کتاب هرکول پوآرو نقش دارد.
خلاصه داستان :
در این داستان دختری به نام نرما با بازگشت پدرش از سفر آفریقا مواجه میشود که با زن دیگری ازدواج کرده است وی برای دور شدن از آنها به لندن میرود به دو دختر هماتاقی میشود بعد از آن برای مدتها فکر میکند روانی است و قتلهایی را انجام میدهد که خودش متوجه نیست.ابتدا یک پیرزن را از ساختمان پرت میکند و بعد از آن لکههای خون روی چاقویش و پیدا کردن داروی مسمومکننده در کشویش همزمان با اینکه نامادریش مسموم میشود.
تراژدی در سه پرده(به انگلیسی: Three Act Tragedy) یک کتاب داستانی جنایی نوشته آگاتا کریستی بود که اولین بار در آمریکا و توسط انتشارات داد، مید و کمپانی و در سال ۱۹۳۴ منتشر شد و نام اولیه آن قتل در سه پرده (به انگلیسی: Murder in Three Acts) بودو در بریتانیا توسط انتشارات کولینز کرایم کلوب و در ژانویه ۱۹۳۵ و تحت نام اصلیاش منتشر شد . قیمت نسخه آمریکایی آن ۲ $ بود
داستان این کتاب از سری هرکول پوآرو است و داستان سه قتل که اولی یک کشیش و دومی یک دکتر و سومی یک بیمار روانی است روایت میشود.
تراژدی در سه پرده
دختر سوم
راز قطار آبی
قتل به ترتیب الفبا
قتل در زمین گلف
مرگ بر روی نیل
مرگ خانم مکگینتی
مرگ راجر آکروید
پرده (رمان)
چهار قدرت بزرگ (رمان)
...
قتل در قطار سریع السیر شرق
قتل در میان رود نیل
ماجرا در استایلز
مرگ راجر آکروید
پرده
قتل مرموز
رویا
قتل به ترتیب الفبا
چهار قدرت بزرگ
راز قطار آبی
مرگ خانم مکگینتی
قتل در زمین گلف
دختر سوم
هرکول پوآرو کارآگاه تخیلی بلژیکی است که توسط آگاتا کریستی نویسندهٔ شهیر انگلیسی خلق شدهاست. او را میتوان از مشهورترین شخصیتهای داستانی تاریخ ادبیات دانست. او در بیش از سی داستان بلند و بیش از پنجاه داستان کوتاه به عنوان شخصیت اصلی ظاهر شدهاست و از این لحاظ نیز از رکوردداران است.
پوآرو بلژیکی است و قبلاً عضو نیروی پلیس بلژیک بوده اما داستانهای او وقتی آغاز میشود که به انگلستان آمده و کارآگاه خصوصی گشته. اولین داستانی که او در آن شرکت داشته «ماجرای اسرارآمیز در استایلز» است و آخرین آنها «پرده» است که در آن پوآرو میمیرد و به نوعی خود را میکشد. از خصوصیات اخلاقی پوآرو، میتوان به مرتب و منظم بودن بیش از حد او، و نیز به علاقه مندی زیاد او به غذا و غذا خوردن اشاره کرد.
رمانهای پوآرو تا بحال بارها دستمایه تئاتر و سینما بودهاند و بازیگرانی همچون آلبر فینی, پیتر یوستینف و دیوید سوشِی از جمله بازیگرانی بودهاند که به جای او ایفای نقش کردهاند.